مومنانه زیستن در جامعه‌ آزاد

سی احمد سراج زاده- حکومتی که برای مردم است، نه بر مردم. دراین نظام، این‌ که یک عده فقط حق دارند و یک عده فقط تکلیف، یک طرف تسلیم محض و یک طرف هم فرمانروای محض، آنگونه که ارسطو معتقد بود، که بعضی از مردم آزاد آفریده شده‌اند و بخشی از مردم برده، پذیرفتنی نیست. حکومت در برابر مردم مکلف و مسئول است. یعنی مردم نقش اول را دارند. دراین الگو، ارگان‌های حکومتی تحت نظارت مردم و نمایندگان واقعی آنها بوده و لذا مسئولان باید از خطا پرهیز و

در صورت خطا، آن را اصلاح کنند. تجربه تاریخی گواه آن است که قدرت بی مهار قطعاً فساد به بار می‌آورد و لذا هر کجا که قدرت باشد، باید این قدرت نظارت و کنترل شود. در جوامع مدنی امروزی، نهادهای واسط یعنی احزاب،  سندیکاها و تشکل‌ها، از یک سو نماینده خواست‌های بخش‌های مختلف جامعه‌اند و از سوی دیگر مدعی حکومتند و بر آن نظارت دارند. دراین جا، نهادهای مدنی، مطبوعات و رسانه‌های جمعی ابزارهای قدرتمند، اثرگذار و پویا برای نظارت و کنترل قدرت‌اند.وجود نهادهای مدنی، مشارکت مدنی مردم و شفاف بودن امورجامعه را تحقق می‌بخشد. این نهادها بایستی فعال شوند تا از یک طرف مردم را با حقوق خود آشنا نمایند و از حقوق آنها دفاع نموده و از طرف دیگر سبب اصلاحات مداوم حاکمیت شوند.درسال‌های اخیر نوعی از دموکراسی در کشورهای اسلامی مطرح شده که از آن بعنوان مردم‌سالاری دینی نام می‌برند. این تفکر در واقع از زمانی مطرح گردید که استعمارگران اروپایی پا به دنیای اسلام نهادند و افکار و عقاید خود را به آن‌ها عرضه داشتند. واکنش مسلمانان نسبت به این عقاید وارداتی به سه گونه و در سه گروه فکری شکل گرفت.الف: نفی تمامی آن‌ها.  ب: قبول و پذیرش بدون چون و چرای آن‌ها. ج: تطبیق افکار جدید با اصول اسلام.گروه اول را اصطلاحا محافظه‌‌کار و گروه دوم را خود باختگان در مقابل غرب و یا غرب‌زده و گروه سوم را اصلاح طلب نامیدند. بعضی از متفکران مسلمان ازجمله سید جمال‌الدین اسدآبادی و اقبال لاهوری معتقد بودند که می‌شود به سنت‌های فرهنگی خود وابسته بود و در عین حال تغییر و نوگرایی را هم پذیرفت. این‌ها توانستند اندیشه‌های نوین غرب را با اسلام سازگاری دهند.سیدجمال مسلمانان را به کسب دانش جدید و معلومات فنی ترغیب کرد، تا بتوانند رمز و راز قدرت غرب را دریابند. آنان استفاده از دستاوردهای دیگران را، اصلی پذیرفته شده می‌دانستند. مگر در تمدن شکوفای اسلامی، با آغوش باز از فرهنگ و فکر و اندیشه یونانی و اسکندرانی استقبال نشد؟ مگر همین تمدن غرب با حرص و ولع، دستاوردهای مثبت تمدن اسلامی را مورد بهره‌برداری قرار نداد؟ آنچه مهم است اینکه نظام آرمانی بایستی مبتنی بر ارزش‌ها و فرهنگ و سنت‌های خودی بنا شود. هیچ ملتی نمی‌تواند گذشته‌اش را کاملا نادیده بگیرد. زیرا این گذشته‌ اوست که هویتش را می‌سازد. از این‌رو می‌توان گفت که ایجاد نظام و جامعه آرمانی در کشورهای اسلامی در سایه توجه به مبانی اسلامی و با بهره‌گیری از دستاوردهای علمی و نوین بشری قابل تحقق می‌باشد. اما تعالیم اسلامی مورد نظر ما، مفهومی گسترده و متفاوت از معانی رایج در کشورهای اسلامی دارد.در این قرائت از اسلام، دامنه دین بسیار وسیع‌تر از آن است که در دایره یک بینش و تفکر و اندیشه محدود قرار گیرد. دراین قرائت به اسلام بعنوان دین رحمت نگریسته می‌شود، دینی که همه انسان‌ها را دارای حقوق طبیعی و برخوردار از کرامت انسانی می‌داند. در این قرائت از اسلام، خشونت، مطلق‌اندیشی، مطلق بینی و تمامیت خواهی جایگاهی ندارد. انسان‌ها همه دارای كرامت و عزیزاند. در جامعه آرمانی اسلام، ایمان و آزادی و عدالت در کنار هم می‌نشینند. به عبارت دیگر، در مدینه اسلامی آزادی و عدالت به ضیافت ایمان می‌روند. مومنانه زیستن جز در جامعه‌ای آزاد و عادل میسر نمی‌باشد. اقبال معتقد است که اسلام به عنوان یک دین نه ملی است، نه نژادی و نه فردی، بلکه صرفا انسانی است و به عنوان یک فرهنگ نه کشور خاصی دارد، نه زبانی خاص، و نه لباسی خاص. او از اسلام تصوری انسانی دارد. و لذا معتقد است که هدف واقعی اسلام تاسیس یک نظام مبتنی بر "مردم‌سالاری معنوی" است. او نخستین مسلمان در شبه قاره هند است که دولت را در اسلام به عنوان "مردم‌سالار معنوی" تعریف می‌کند. به عبارت دیگر او دولتی را حقیقتا اسلامی می‌شمارد که در آن تمامی ادیان، فرق و آئین‌ها به یکسان آزاد باشند و به واقع نسبت به یکدیگر تسامح، احترام و پذیرش را اصل بدانند. به عقیده وی دولت مورد نظر اسلام برتر از انواع دولتهای مختلفی است که تمدن غرب بر بنیاد انسان گرایی سکولار به وجود آورده است. (بازسازی اندیشه دینی در اسلام، به نقل از مجموعه مقالات همایش علامه اقبال صفحه 26 و 27، انتشارات وزارت خارجه، سال 1380)روح اسلام ذاتا دمکراتیک است. با اختلافات طبقاتی و اقتصادی در یک نظام سازگاری ندارد. و چنانچه اصل توحید در جامعه‌ای مورد توجه قرار گیرد، دوگانگی‌ها و چندگانگی‌ها، ظلم‌ها و بی‌عدالتی‌ها نیز از میان خواهد رفت و نهایتا هدف آفرینش از انسان تحقق می‌یابد.هدف آفرینش این است که انسان متخلق به اخلاق خدایی و خداگونه شود. یعنی رسیدن انسان به درجه‌ای از رشد و آگاهی، که نخواهد جز آنچه خدا خواهد، نگوید جز آنچه خدا خواهد، و نکند جز آنچه خدا خواهد. این انسان در واقع دارای کلیه ارزش‌های انسانی و الهی از عقل، عشق، محبت، عدالت، خدمت به همنوع و... در حد اعلی و در قالبی هماهنگ با یکدیگر می‌باشد. و به دیگر سخن این انسان در مرحله متعالی سیر و سلوک الهی است. مرحله‌ای که انسان همراه خدا در میان خلق خدا برای نجات خلق خدا می‌کوشد.