چرا یكدیگر را تحمل نمیكنیم؟
پدیده همنوایی صرفاً به امر گرایش فرد برای همنوا شدن بسنده نمیكند بلكه به فشار اجتماعی از طرف گروه برای همنوا كردن فرد نیز میپردازد. در طول تاریخ و بین جوامع مختلف، بسیارند افرادی كه وقتی عقاید و رفتار خاص خودشان را برای نخستین بار بروز دادند، مورد مخالفت قرار گرفتند، نكوهش شدند؛ یا دیگران آنها را مسخره كردند، به نظر میرسد جامعهها و گروهها همواره سعی در همنوا و همرنگ كردن افراد با خوددارند. ظاهراً این جوامع و گروهها به افراد ناهمنوا چندان روی خوشی نشان نمیدهند و به صورتهای گوناگون چون طرد و منزوی كردن، نپذیرفتن آنها و تأیید نكردن اجتماعی، ندادن امتیازات یا حقوق اجتماعی و حتی تنبیه مستقیم با افراد ناهمنوا روبهرو میشوند.نتایج بررسیها نشان میدهند احساس تعارض عموماً ناخوشایند است. از این رو به طور كلی افراد خواهان یكپارچگی و هماهنگی بوده واز تعارض گریزانند. از طرف دیگر شواهدی در دست است، حاكی از اینكه بروز تعارض در اجتماع گروه ها، خانواده و در روابط مابین زوجین، امری طبیعی است. بنابر نظر روانشناسان، زندگی توأم با سلامت روانی و اعتماد به نفس ایجاب میكند این مخالفتها و كشاكشها، امری عادی تلقی شوند. به عبارت دیگر كنار رفتن از سر راه مشكلات و كشمكشها قابلیت ما را در برخورد با تعارضها كاهش داده و ما را به لحاظ روحی و جسمی تضعیف میكند.
الف: پذیرفتن تعارضها عین اعتماد به نفس است.
جامعه مجموعهای از آدمهایی با نگرشها، ذهنیتها، ارزشها و عقاید و سلیقههای متفاوت است. كسی كه بخواهد همه از او راضی باشند، باید در آن واحد ارزشها، باورها و سلیقههای مختلفی را بپذیرد. فردی با شخصیت مثبت و اعتماد به نفس چنانچه بخواهد در سلامت روانی و روحی زندگی كند، به ارزشهای فكری خویش بها میدهد و برای خوشایند دیگران زندگی نمیكند. به عبارت دیگر میتوان بر طبق ارزش و سلیقههای خود زیست و در عین حال دیگران را هم با ارزشهایشان پذیرفت. ضمن آنكه باید توجه داشت حتی فلاسفه یا رجال سیاسی حكیم نسبت به مخالفین خود، موافقین بسیار كمتری داشته اند. دیدگاه ما در برابر تعارض و قضاوت ما در این باره غالباً به نحوه ارزیابی ما بستگی دارد. اینكه ارزیابیهای منفی و مثبت ما از كشمكشها و تعارضها معلول چه عواملی هستند، تاكنون به پاسخهای گوناگونی منجر شده است. مثلاً افرادی كه به تأیید اجتماعی نیاز دارند، از بروز تعارض گریزانند. در حالی كه افراد با احساس استقلال بیشتر، نسبت به بروز تعارض كمتر نگرانند و وجود كشمكشها را امری عادی تلقی میكنند. نتایج برخی پژوهشها نشان میدهند در برخی اجتماعات یا در برخی اقشار اجتماعی میزان همنوایی بیشتر است، در حالی كه دانشجویان استقلال رأی بیشتری نشان میدهند و جهت گیری جمعی و انكار فردیت را تجویز نمیكنند.
ب: ترس از تعارض ها
به همان منوال كه پذیرفتن كشمكشها باعث رشد روانی و شخصی افراد میشود، ترس از بروز تعارضها با خطراتی همراه خواهد بود. غالب انسانها به واسطه اضطراب كه حاصل تعارض است، از آن اجتناب میورزند. مثلاً زن و شوهر در صورت بروز تعارض دچار بیم میشوند كه نكند احساسهای آنها از یكدیگر متفاوت باشد و یا اینكه مبادا به همبستگی روحی مابین آن دو خللی وارد شود. از این رو چنانچه نیازها و خواستههای متفاوت به عنوان تهدید زناشویی و به مثابه كمبود همبستگی روحی قلمداد یا تجربه شود، آنگاه خواستهها و سلایق شخصی امكان بروز نخواهند یافت و یا اینكه زوجین، احساسهای خود را انكار میكنند. در چنین حالتی افراد از حقوق اولیه روحی خود كه باید نظرات و سلیقههای خود را داشته باشند و آنها را نیز بیان كنند، صرف نظر میكنند. این امر یعنی انكار نیازها و خواستهها چه برای زوجین و چه در اجتماعات چندنفری، غالباً با پیامدهای خوبی همراه نخواهد بود. ترس از تعارض در روابط زوجین، در خانواده یا در محیط بدین خاطر شكل میگیرد كه فرد تصور میكند چنانچه ناخشنودی خود را ابراز كند، كسی او را دوست نخواهد داشت، مورد احترام قرار نمیگیرد و به رسمیت شناخته نخواهد شد و در نتیجه هماهنگی با دیگران را از دست خواهد داد. این امر به نوعی از روابط منجر میشود كه در آن افراد از هم فاصله میگیرند. رفتار مبتنی بر صادقانه عمل نكردن و ظاهرسازی رایج خواهد شد. چنانچه ما دائماً بخواهیم مواظب باشیم به هماهنگی ما خدشه وارد نیاید، مجبور خواهیم شد خود را دائماً كنترل كنیم ـ ما مجبور هستیم مواظب باشیم كسی از دست ما دچار ناراحتی و عصبانیت نشده و یا اینكه متوجه عصبانیت و دلخوری ما نشود ـ آنگاه میكوشیم نقش بازی كنیم و رفتار ما با فاصله گیری توأم خواهد شد. رفتار ما همراه با وانمود كردن و توأم با نداشتن صراحت خواهد بود. عواقب این رفتار تصنعی دامنگیر خود ما نیز میشود ودر درازمدت دچار اختلالات روانشناختی و روان تنی خواهیم شد. خطر دیگر ترس از تعارضها، ایجاد سوءتفاهمات است. چنانچه ما در مورد احساسات خود سخن نگوییم و نظر خود را ابراز نكنیم، طرف مقابل به حدس و گمان روی میآورد.در روابط انسانی حدس و گمان با بی اعتمادی همراه خواهد شد. بی اعتمادی و سوءظن به نوبه خود برداشت انسان را تحریف میكند. زیان دیگر ترس از تعارضها خود را دراین نشان میدهد كه ارتباط دوپهلو و ابهامآمیز میشود. چنانچه ما جرأت دخالت سلیقهها و علائق خود را در روابط با دیگران نداشته باشیم، یعنی قادر نباشیم احساس دلخوری و عصبانیت خواستهها و نیازهای خود را به صراحت بیان كنیم، آنگاه این امر در علائم غیركلامی و رفتار ما ظاهر میشوند. زبان ما چیزی را میگوید كه برخلاف رفتار ماست و این میتواند عواقب وخیمی به دنبال داشته باشد. درچنین رابطهای زن و شوهر یكدیگر را متقابلاً آنچنان محدود كردهاند كه فقط بخشی از شخصیت خود را محقق میسازند، آن هم بخشی كه معرف خواسته ها، نیازها و علائق مشترك آنهاست. یكی از علل انكار هر گونه تعارض ممكن است دراین باشد كه انسان از تعارض میگریزد و خواستار هماهنگی پایدار است. در چنین شرایطی این خطر وجود دارد كه تفاوتهای موجود مابین زن و شوهر و یا دو فردی كه با یكدیگر در تعامل اجتماعی هستند، نادیده انگاشته شود. درچنین حالتی آنها میكوشند، با توسل به انطباق دادن خود، تفاوتها را بی اهمیت تلقی كنند. چنین انسانهایی كه زندگی را بدون اختلافها و به دور از هرگونه تعارض میخواهند، به مثابه نیمه انسانی با هم زندگی میكنند درنتیجه چنین اشخاصی در اشتیاق تسكین ناپذیر ارضای آن دسته از نیازهایی هستند كه به خاطر ترس و ملاحظه سركوب یا از چشم دیگران نهان كرده اند.
ج: چگونگی پرداختن به تعارض ها
معمولاً افراد برخوردار از عزت نفس روی تعارضها سرپوش نمیگذارند ولی وقتی در ادارات یا اجتماعات چند نفری روی همنوایی و یكپارچگی تأكید زیادی میشود، برخی ترجیح میدهند، مطلبی نگویند هنگامی كه اظهارنظر درفضای نقدناپذیرگران تمام میشود و پرهزینه است، اشخاص، نظری ابراز نمیكنند. درصورت قرار گرفتن درچنین جوی چنانچه كسی نظر افراد را جویا شود اشخاص گریزان از تعارض پشت عبارات: "هرچه شما بگویید". "هرچه شما صلاح بدانید". "میل میل شماست". "هرچه شما بخواهید" پنهان میشوند تا با موفقیت از بروز هرنوع تعارض احتمالی ممانعت به عمل آورند. این اظهارات خودشكنانه است به این مفهوم كه "نظر من كه مهم نیست" چرا از من میپرسی، من شایستگی آن را ندارم كه نظر بدهم." در واقع پرداختن و حل و فصل تعارضها ما را در جهت رشد و تكامل بیشتری قرار میدهد. ما از نظر روحی باثبات تر شده و خود اطمینانی بیشتری به دست میآوریم و از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار خواهیم شد. از شرایط ضروری پرداختن به تعارض این است كه موارد آن به صورت واضح بیان شود. چنانچه عصبانیت و رنجش در ما ایجاد شود، باید طرف مقابل را از عصبانیت خود مطلع سازیم. البته ابراز این احساس نباید طوری باشد كه به دیگران لطمه بزند یا موجب آزار آنها شود. تاكتیك سكوت در برابر تعارض، مثلاً در زندگی زناشویی غالباً منفعلانه است و چه بسا كه اثرات زیانباری درپی دارد. باید طرف مقابل را از احساس خشم و دلخوری خود ـ حتی الامكان در عبارات مبتنی بر "من" ـ مطلع سازیم. درعین حال كه برافروختگی و اسیر خشم شدن با عزت نفس همخوانی ندارد. در بروز احساسات میتوان میانه رو بود. بنابر این چه در مناسبات بین دوستان و چه در اجتماع چند نفری، نباید به واسطه ترس از تعارض، میدان را خالی كنیم یا چشمان خود را ببندیم، بلكه در برابر تعارض بگونهای بجا و مناسب موضع گیری میكنیم با علم براینكه كنار كشیدن، چشم بستن بر تعارض و اظهارنظر نكردن و نظیر كبكی سرفرو بردن در برف اموری مخرب هستند و باعث بزرگتر شدن مشكل میشوند و به تدریج قابلیت ما را در برابر تعارض كمتر میكنند و ما را به لحاظ روحی و جسمی درمانده میسازند.
ابزار سنجش پدیدههای روانشناختی
مطالعه پدیدههای روانی به صورت كمی و قابل اندازهگیری نه تنها نقطه عطفی در تحول روانشناسی به شمار میآید، كه در زمان خود زمینه علمی شدن آن را فراهم میآورد. تقریباً یك قرن تحقیقات روانشناسی علمی و فیزیولوژی باعث پدید آمدن ابزارهایی شده است كه با دقت و صحت بالایی به سنجش پدیدههای روانی میپردازند. امروزه روان سنجی و روان آزمایی به عنوان فنونی برای ساختن ابزارهای سنجش پدیدههای روانی و اندازه گیری تواناییهای ذهنی، حساسیتها و ویژگیهای روانشناختی به پیشرفتهای چشمگیری دست یافته است. انسانها از نظر استعداد، شخصیت و رفتار متفاوت هستند. با استفاده از ابزارهای سنجش نه تنها میتوان تواناییهای عمومی و اختلالات خلقی را آزمود كه میتوان در سطح گسترده و دقت بالایی، حافظه، زبان، ادراك، تواناییهای دیداری وشنیداری، جنبههای گوناگون شخصیت و امكان وجود ضربههای روحی را نیز مورد سنجش قرار داد. مطابق با نظریههای رایج، سنجش و ارزشیابی به مثابه دوبعد پژوهشی در پیوند با یكدیگر مورد استفاده قرار میگیرند. طوری كه در یك بعد پژوهشی، جنبههای معینی از خصایص مانند استعدادها، تواناییها و حساسیتها براساس مقادیر كمی و عددی برآورد میشود و در بعد دیگر آن سعی میشود با استفاده از دادههای به دست آمده، تصویری جامع و توصیف كننده از ویژگیهای آدمی به دست آید. بدیهی است وجود ابزارهای سنجش هیچ گاه نقش سایر روشهای پژوهشی را كاهش نخواهد داد. بویژه آنكه استفاده از نظریههای مناسب چه در تشخیص و چه در درمان، امری اجتناب ناپذیر است. آشنایی با اینگونه ابزارهای سنجش از طرفی باعث گسترش افق دید انسان در مورد به كارگیری فن آوریهای جدید در پژوهشهای روانشناختی میشود و از طرف دیگر نویددهنده آن است كه چنانچه ابزارهای سنجش با دقت، همراه با نظریههای راهبردی و رعایت برخی جنبههای دیگر به كار گرفته شود، علاوه بر سرعت در امر سنجش، در كنار صحت و دقت از نتایج چشمگیری برخوردار خواهد شد. در یك كلام، در پژوهشهای روانشناختی نیز نظیر بررسی و مطالعه درمورد سایر پدیدهها برخورداری از یك نظریه راهگشا اهمیت بسزایی دارد. هر قدر اطلاعات علمی ونظری نارساتر باشد، استفاده از نتایج روانسنجیها ممكن است با سطحی نگری توأم بوده ودر نتیجه پرمسأله تر باشد، در حالی كه با رعایت موازین علمی میتوان از نتایج آزمونها به عنوان ابزارهای معتبری برای سنجش تواناییها و خصایص افراد استفاده كرد. روشهای آماری و اندازهگیریهای روانی از سالهای پنجاه قرن بیستم رواج بیشتری یافته است، به گونهای كه امروزه آزمونها و دیگر ابزارهای سنجش خصایص روانی در مدارس، مراكز بهداشت روانی، مؤسسات صنعتی ، سازمانهای كشوری ونظامی و دیگر نهادهای اجتماعی برای هدفهای راهنمایی تحصیلی و شغلی، تشخیصهای بالینی و ارزشیابی به میزان گستردهای مورد استفاده قرار میگیرند. ایران نیز هماهنگ با پیشرفتهای علمی در روانشناسی و روان سنجی دركشورهای جهان، توجه قابل ملاحظهای به این رشته از دانش بشری دارد. در دانشگاههای كشورمان رشتههای روانشناسی، علوم تربیتی، مشاوره و راهنمایی تأسیس شده وعلاوه بر آن برخی از واحدهای درسی مانند سنجش و اندازه گیری، ارزشیابی آموزشی، روان سنجی و كاربرد آزمونهای روانی در برنامههای آموزشی این رشتهها گنجانیده شده است
الف: پذیرفتن تعارضها عین اعتماد به نفس است.
جامعه مجموعهای از آدمهایی با نگرشها، ذهنیتها، ارزشها و عقاید و سلیقههای متفاوت است. كسی كه بخواهد همه از او راضی باشند، باید در آن واحد ارزشها، باورها و سلیقههای مختلفی را بپذیرد. فردی با شخصیت مثبت و اعتماد به نفس چنانچه بخواهد در سلامت روانی و روحی زندگی كند، به ارزشهای فكری خویش بها میدهد و برای خوشایند دیگران زندگی نمیكند. به عبارت دیگر میتوان بر طبق ارزش و سلیقههای خود زیست و در عین حال دیگران را هم با ارزشهایشان پذیرفت. ضمن آنكه باید توجه داشت حتی فلاسفه یا رجال سیاسی حكیم نسبت به مخالفین خود، موافقین بسیار كمتری داشته اند. دیدگاه ما در برابر تعارض و قضاوت ما در این باره غالباً به نحوه ارزیابی ما بستگی دارد. اینكه ارزیابیهای منفی و مثبت ما از كشمكشها و تعارضها معلول چه عواملی هستند، تاكنون به پاسخهای گوناگونی منجر شده است. مثلاً افرادی كه به تأیید اجتماعی نیاز دارند، از بروز تعارض گریزانند. در حالی كه افراد با احساس استقلال بیشتر، نسبت به بروز تعارض كمتر نگرانند و وجود كشمكشها را امری عادی تلقی میكنند. نتایج برخی پژوهشها نشان میدهند در برخی اجتماعات یا در برخی اقشار اجتماعی میزان همنوایی بیشتر است، در حالی كه دانشجویان استقلال رأی بیشتری نشان میدهند و جهت گیری جمعی و انكار فردیت را تجویز نمیكنند.
ب: ترس از تعارض ها
به همان منوال كه پذیرفتن كشمكشها باعث رشد روانی و شخصی افراد میشود، ترس از بروز تعارضها با خطراتی همراه خواهد بود. غالب انسانها به واسطه اضطراب كه حاصل تعارض است، از آن اجتناب میورزند. مثلاً زن و شوهر در صورت بروز تعارض دچار بیم میشوند كه نكند احساسهای آنها از یكدیگر متفاوت باشد و یا اینكه مبادا به همبستگی روحی مابین آن دو خللی وارد شود. از این رو چنانچه نیازها و خواستههای متفاوت به عنوان تهدید زناشویی و به مثابه كمبود همبستگی روحی قلمداد یا تجربه شود، آنگاه خواستهها و سلایق شخصی امكان بروز نخواهند یافت و یا اینكه زوجین، احساسهای خود را انكار میكنند. در چنین حالتی افراد از حقوق اولیه روحی خود كه باید نظرات و سلیقههای خود را داشته باشند و آنها را نیز بیان كنند، صرف نظر میكنند. این امر یعنی انكار نیازها و خواستهها چه برای زوجین و چه در اجتماعات چندنفری، غالباً با پیامدهای خوبی همراه نخواهد بود. ترس از تعارض در روابط زوجین، در خانواده یا در محیط بدین خاطر شكل میگیرد كه فرد تصور میكند چنانچه ناخشنودی خود را ابراز كند، كسی او را دوست نخواهد داشت، مورد احترام قرار نمیگیرد و به رسمیت شناخته نخواهد شد و در نتیجه هماهنگی با دیگران را از دست خواهد داد. این امر به نوعی از روابط منجر میشود كه در آن افراد از هم فاصله میگیرند. رفتار مبتنی بر صادقانه عمل نكردن و ظاهرسازی رایج خواهد شد. چنانچه ما دائماً بخواهیم مواظب باشیم به هماهنگی ما خدشه وارد نیاید، مجبور خواهیم شد خود را دائماً كنترل كنیم ـ ما مجبور هستیم مواظب باشیم كسی از دست ما دچار ناراحتی و عصبانیت نشده و یا اینكه متوجه عصبانیت و دلخوری ما نشود ـ آنگاه میكوشیم نقش بازی كنیم و رفتار ما با فاصله گیری توأم خواهد شد. رفتار ما همراه با وانمود كردن و توأم با نداشتن صراحت خواهد بود. عواقب این رفتار تصنعی دامنگیر خود ما نیز میشود ودر درازمدت دچار اختلالات روانشناختی و روان تنی خواهیم شد. خطر دیگر ترس از تعارضها، ایجاد سوءتفاهمات است. چنانچه ما در مورد احساسات خود سخن نگوییم و نظر خود را ابراز نكنیم، طرف مقابل به حدس و گمان روی میآورد.در روابط انسانی حدس و گمان با بی اعتمادی همراه خواهد شد. بی اعتمادی و سوءظن به نوبه خود برداشت انسان را تحریف میكند. زیان دیگر ترس از تعارضها خود را دراین نشان میدهد كه ارتباط دوپهلو و ابهامآمیز میشود. چنانچه ما جرأت دخالت سلیقهها و علائق خود را در روابط با دیگران نداشته باشیم، یعنی قادر نباشیم احساس دلخوری و عصبانیت خواستهها و نیازهای خود را به صراحت بیان كنیم، آنگاه این امر در علائم غیركلامی و رفتار ما ظاهر میشوند. زبان ما چیزی را میگوید كه برخلاف رفتار ماست و این میتواند عواقب وخیمی به دنبال داشته باشد. درچنین رابطهای زن و شوهر یكدیگر را متقابلاً آنچنان محدود كردهاند كه فقط بخشی از شخصیت خود را محقق میسازند، آن هم بخشی كه معرف خواسته ها، نیازها و علائق مشترك آنهاست. یكی از علل انكار هر گونه تعارض ممكن است دراین باشد كه انسان از تعارض میگریزد و خواستار هماهنگی پایدار است. در چنین شرایطی این خطر وجود دارد كه تفاوتهای موجود مابین زن و شوهر و یا دو فردی كه با یكدیگر در تعامل اجتماعی هستند، نادیده انگاشته شود. درچنین حالتی آنها میكوشند، با توسل به انطباق دادن خود، تفاوتها را بی اهمیت تلقی كنند. چنین انسانهایی كه زندگی را بدون اختلافها و به دور از هرگونه تعارض میخواهند، به مثابه نیمه انسانی با هم زندگی میكنند درنتیجه چنین اشخاصی در اشتیاق تسكین ناپذیر ارضای آن دسته از نیازهایی هستند كه به خاطر ترس و ملاحظه سركوب یا از چشم دیگران نهان كرده اند.
ج: چگونگی پرداختن به تعارض ها
معمولاً افراد برخوردار از عزت نفس روی تعارضها سرپوش نمیگذارند ولی وقتی در ادارات یا اجتماعات چند نفری روی همنوایی و یكپارچگی تأكید زیادی میشود، برخی ترجیح میدهند، مطلبی نگویند هنگامی كه اظهارنظر درفضای نقدناپذیرگران تمام میشود و پرهزینه است، اشخاص، نظری ابراز نمیكنند. درصورت قرار گرفتن درچنین جوی چنانچه كسی نظر افراد را جویا شود اشخاص گریزان از تعارض پشت عبارات: "هرچه شما بگویید". "هرچه شما صلاح بدانید". "میل میل شماست". "هرچه شما بخواهید" پنهان میشوند تا با موفقیت از بروز هرنوع تعارض احتمالی ممانعت به عمل آورند. این اظهارات خودشكنانه است به این مفهوم كه "نظر من كه مهم نیست" چرا از من میپرسی، من شایستگی آن را ندارم كه نظر بدهم." در واقع پرداختن و حل و فصل تعارضها ما را در جهت رشد و تكامل بیشتری قرار میدهد. ما از نظر روحی باثبات تر شده و خود اطمینانی بیشتری به دست میآوریم و از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار خواهیم شد. از شرایط ضروری پرداختن به تعارض این است كه موارد آن به صورت واضح بیان شود. چنانچه عصبانیت و رنجش در ما ایجاد شود، باید طرف مقابل را از عصبانیت خود مطلع سازیم. البته ابراز این احساس نباید طوری باشد كه به دیگران لطمه بزند یا موجب آزار آنها شود. تاكتیك سكوت در برابر تعارض، مثلاً در زندگی زناشویی غالباً منفعلانه است و چه بسا كه اثرات زیانباری درپی دارد. باید طرف مقابل را از احساس خشم و دلخوری خود ـ حتی الامكان در عبارات مبتنی بر "من" ـ مطلع سازیم. درعین حال كه برافروختگی و اسیر خشم شدن با عزت نفس همخوانی ندارد. در بروز احساسات میتوان میانه رو بود. بنابر این چه در مناسبات بین دوستان و چه در اجتماع چند نفری، نباید به واسطه ترس از تعارض، میدان را خالی كنیم یا چشمان خود را ببندیم، بلكه در برابر تعارض بگونهای بجا و مناسب موضع گیری میكنیم با علم براینكه كنار كشیدن، چشم بستن بر تعارض و اظهارنظر نكردن و نظیر كبكی سرفرو بردن در برف اموری مخرب هستند و باعث بزرگتر شدن مشكل میشوند و به تدریج قابلیت ما را در برابر تعارض كمتر میكنند و ما را به لحاظ روحی و جسمی درمانده میسازند.
ابزار سنجش پدیدههای روانشناختی
مطالعه پدیدههای روانی به صورت كمی و قابل اندازهگیری نه تنها نقطه عطفی در تحول روانشناسی به شمار میآید، كه در زمان خود زمینه علمی شدن آن را فراهم میآورد. تقریباً یك قرن تحقیقات روانشناسی علمی و فیزیولوژی باعث پدید آمدن ابزارهایی شده است كه با دقت و صحت بالایی به سنجش پدیدههای روانی میپردازند. امروزه روان سنجی و روان آزمایی به عنوان فنونی برای ساختن ابزارهای سنجش پدیدههای روانی و اندازه گیری تواناییهای ذهنی، حساسیتها و ویژگیهای روانشناختی به پیشرفتهای چشمگیری دست یافته است. انسانها از نظر استعداد، شخصیت و رفتار متفاوت هستند. با استفاده از ابزارهای سنجش نه تنها میتوان تواناییهای عمومی و اختلالات خلقی را آزمود كه میتوان در سطح گسترده و دقت بالایی، حافظه، زبان، ادراك، تواناییهای دیداری وشنیداری، جنبههای گوناگون شخصیت و امكان وجود ضربههای روحی را نیز مورد سنجش قرار داد. مطابق با نظریههای رایج، سنجش و ارزشیابی به مثابه دوبعد پژوهشی در پیوند با یكدیگر مورد استفاده قرار میگیرند. طوری كه در یك بعد پژوهشی، جنبههای معینی از خصایص مانند استعدادها، تواناییها و حساسیتها براساس مقادیر كمی و عددی برآورد میشود و در بعد دیگر آن سعی میشود با استفاده از دادههای به دست آمده، تصویری جامع و توصیف كننده از ویژگیهای آدمی به دست آید. بدیهی است وجود ابزارهای سنجش هیچ گاه نقش سایر روشهای پژوهشی را كاهش نخواهد داد. بویژه آنكه استفاده از نظریههای مناسب چه در تشخیص و چه در درمان، امری اجتناب ناپذیر است. آشنایی با اینگونه ابزارهای سنجش از طرفی باعث گسترش افق دید انسان در مورد به كارگیری فن آوریهای جدید در پژوهشهای روانشناختی میشود و از طرف دیگر نویددهنده آن است كه چنانچه ابزارهای سنجش با دقت، همراه با نظریههای راهبردی و رعایت برخی جنبههای دیگر به كار گرفته شود، علاوه بر سرعت در امر سنجش، در كنار صحت و دقت از نتایج چشمگیری برخوردار خواهد شد. در یك كلام، در پژوهشهای روانشناختی نیز نظیر بررسی و مطالعه درمورد سایر پدیدهها برخورداری از یك نظریه راهگشا اهمیت بسزایی دارد. هر قدر اطلاعات علمی ونظری نارساتر باشد، استفاده از نتایج روانسنجیها ممكن است با سطحی نگری توأم بوده ودر نتیجه پرمسأله تر باشد، در حالی كه با رعایت موازین علمی میتوان از نتایج آزمونها به عنوان ابزارهای معتبری برای سنجش تواناییها و خصایص افراد استفاده كرد. روشهای آماری و اندازهگیریهای روانی از سالهای پنجاه قرن بیستم رواج بیشتری یافته است، به گونهای كه امروزه آزمونها و دیگر ابزارهای سنجش خصایص روانی در مدارس، مراكز بهداشت روانی، مؤسسات صنعتی ، سازمانهای كشوری ونظامی و دیگر نهادهای اجتماعی برای هدفهای راهنمایی تحصیلی و شغلی، تشخیصهای بالینی و ارزشیابی به میزان گستردهای مورد استفاده قرار میگیرند. ایران نیز هماهنگ با پیشرفتهای علمی در روانشناسی و روان سنجی دركشورهای جهان، توجه قابل ملاحظهای به این رشته از دانش بشری دارد. در دانشگاههای كشورمان رشتههای روانشناسی، علوم تربیتی، مشاوره و راهنمایی تأسیس شده وعلاوه بر آن برخی از واحدهای درسی مانند سنجش و اندازه گیری، ارزشیابی آموزشی، روان سنجی و كاربرد آزمونهای روانی در برنامههای آموزشی این رشتهها گنجانیده شده است
منبع:روزنامه آرمان روابط عمومی.۳/۱۱/۱۳۹۰
+ نوشته شده در دوشنبه سوم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 22:2 توسط حسین احمدی نیاز
|
سوابق علمی و آکادمیک: